مقدمه
گسترهی علوم انسانی مبنای شناخت و معرفتشناسی و حوزهی تفکر فلسفی و هدفساز برای فعالیت انسانی است و ازاینرو در هر کشوری مورد توجه ویژه قرار دارد. آنچنانکه همهی آثار تمدنی یک ملت به همت پشتوانههای فکری و اندیشهای نخبگان فکری آن ممکن میشود، در نقطهی مقابل، عدم توجه به عرصهی علوم انسانی، اجتماعی میتواند ثمرات منفی بسیار گسترده و غیرقابل انکاری را با خود همراه داشته باشد. در واقع نوع نگاه مردم و نخبگان یک جامعه به خدا، انسان، طبیعت، تکنولوژی و ابزار و ... است که پارادایم فکری آنان را در رابطه با شکل زیستن آنان مشخص میکند. همهی آنچه گفته شد کلیاتی است که در عرصهی علوم انسانی رقم میخورد، این کلیات هستیشناسانه و یا معرفتشناسانه دارای جزئیات عدیدهای است که در حوزهی علوم انسانی با توجه به رویکردهای تخصصی آن مورد مطالعه قرار میگیرد و با تبدیل شدن به سیاستگذاری، زمینههای توسعهی یک کشور را فراهم میسازد. نیازی به گفتن نیست که این حالت مطلوب در جهان امروز تنها در کشورهایی رقم میخورد که توسعهیافته تلقی میشوند.
اما در کشور ما با کمال تأسف حوزهی علوم انسانی هرگز آنطور که باید و شاید مورد توجه تحصیلکنندگان قرار نگرفته است. آنچه دغدغهی یادداشت حاضر است، عدم استقبال به این حوزه در همان دوران حساسی است که دانشآموز با انتخاب رشتهی تحصیلی مسیر زندگی خود را برمیگزیند. سؤال اساسی که یادداشت حاضر به شکلی گذرا به آن میپردازد این است که دلایل عدم توجه به علوم انسانی در دورهی دانشآموزی و مقطع متوسطه چیست؟ چرا دانشآموزان ما رغبتی برای ورود به رشتههای علوم انسانی ندارد؟ به چه دلایلی رشتهی علوم انسانی حوزهای است که عمدهی دانشآموزان و والدین آنها از آن گریزانند و انتخاب آن بهمنزلهی ناتوانی دانشآموز در انتخاب رشتههای تحصیلی دیگر تلقی میشود؟
در این راستا، مطلب زیر دلایلی چند برای غافل ماندن از رشتههای انسانی را خاطرنشان میسازد. باشد که توجه به این نکات در آینده ما را به سوی علوم انسانی توانمند رهنمون سازد. متأسفانه هرگز این نکته مورد توجه قرار نمیگیرد که مهمترین نتیجهی عدم استقبال به رشتههای انسانی فقر نیروی انسانی توانمند برای حل مسائل مربوط به این حوزه است. فقر نیروی انسانی در هر حوزهای نتایج منفی به بار میآورد بهخصوص که در رویکردهای جدید به توسعهی پایدار، نیروی انسانی از جایگاهی غیرقابل انکار برخوردار است. آنچه در ادامه میآید برخی از دلایل فرار دانشآموزان نخبه از رشتهی علوم انسانی در ایران است.
1- سیاستهای کلان کشور
پس از پایان جنگ و برقراری صلح بین کشور ایران و عراق، شرایط به گونهای رقم خورد که بازسازی کشور در اولویت سیاستهای کلان قرار گرفت. بیشتر صنایع کشور بر اثر جنگ تخریب شده و ساختمانها، راهها، کارخانهها و ... نیاز به بازسازی داشتند. همچنین اشتغال طولانیمدت به جنگ سبب عقبماندگی بیشتری در زمینههای گوناگون صنعتی و خدماتی و رفاهی شده بود؛ بنابراین شتاب فزایندهی بازسازی و عمران نیازمند حضور چشمگیر مهندسان در عرصههای گوناگون جامعه بود. بدین ترتیب شرایط کشور به گونهای رقم خورد که رویکرد به رشتههای مهندسی از استقبال بیشتری از سوی دولت برخوردار شد. طبیعی است که در چنین شرایطی با توجه به اعلام نیاز و فرصتهای استخدامی که از سوی دولت اعلام میشود، تحصیلکنندگان نیز رغبت بیشتری به سوی رشتههای مهندسی داشته باشند.
جالب آنکه، آنها حتی از استقبال مردم برای حضور در عرصهی سیاسی نیز برخوردار شدند، آنچه که ماتحت عنوان فن سالاری در عرصهی سیاسی میبینیم را میتوان بهعنوان شاهدی برای این مدعا آورد. بدین ترتیب پیشرفت سریع فارغالتحصیلان ریاضی، فنی و علوم تجربی در زمینههای اقتصادی و جایگاه اجتماعی الگوی مناسبی برای دانشآموزان و خانوادهها گردید که گرایش خاصی به رشتههای ذکرشده داشته باشند.
2- سیاستهای وزارت آموزش و پرورش
طی سالیان گذشته وزارت آموزش و پرورش توجه خاصی به رشتههای ریاضی فنی و علوم تجربی داشته است از جمله اختصاص مدارس تیزهوشان، بهترین مدارس دولتی در سطح شهر و مدارس نمونهی دولتی و شبانهروزی به رشتههای ریاضی و تجربی و همچنین فعالیت مدارس غیرانتفاعی نیز در این رشتهها و حتی برگزاری کلاسهای تیزهوشان و جذب دانشآموزان مستعد ذهنی و مالی و هدایت آنها به سمت رشتههای ریاضی و تجربی عرصه را برای بروز گرایش احتمالی به سوی رشتهی انسانی تنگ و تنگتر کرد. هم اکنون نیز این سیاستها بهطور جدی از سوی وزارتخانه دنبال میشود.
3-شناخت دانشآموزان از رشتههای تحصیلی
دانشآموزان از بدو ورود به مدرسه متوجه میشوند که دروس پایه بیشتر مورد توجه مدرسه قرار میگیرد و بنابراین از اهمیت بیشتری برخوردار است. با برگزاری کلاسهای تقویتی در دروس پایه و اهمیت آن در ورود به مدارس تیزهوشان، توجه اولیاء نیز بیشتر معطوف به دروس پایه خواهد شد. در دورهی دبیرستان که زمان انتخاب رشتهی تحصیلی است نیز فرصت کافی برای شناسایی رشتههای تحصیلی و مشاغل موجود در بازار کار برای دانشآموزان فراهم نیست.
دعوت از صاحبان حرفه، بازدید از کارگاهها و مؤسسات تولیدی و خدماتی در مدارس به ندرت صورت میگیرد. در چنین شرایطی نمیتوان از دانشآموزان انتظار داشت تا با شناخت کافی انتخاب رشته کنند؛ بنابراین طبیعی میباشد که در انتخاب رشتهی تحصیلی دانشآموزان، جو و شرایط حاکم بر انتخاب رشته که در آن رشتههای فنی و تجربی از جایگاه بهمراتب برتری برخوردار هستند، دانشآموزان با توجه کمتر به ملاکهای دیگر علاقهمند باشند که در این رشتهها ثبتنام کنند.
دانشآموزان با دبیران دروس پایه بیشتر ارتباط دارند؛ زیرا علاوه بر شرکت فعال در کلاسهای دروس پایهی مدرسه، در کلاسهای خصوصی و تقویتی در مدرسه و خارج از مدرسه نیز شرکت میکنند. آنان دبیران دروس پایه را جدیتر و موفقتر میبینند و الگوی مناسبی برای خود در انتخاب رشتهی تحصیلی میدانند. در واقع دبیران دروس پایه از درآمد بیشتری برخوردارند و ساعات بیشتری نیز در مدرسه حضور دارند بهطوریکه مثلاً دانشآموزان پایهی اول هفتهای 6 ساعت در مدرسه ریاضی میخوانند؛ ولی مطالعات اجتماعی را 3 ساعت در هفته میگذرانند، به علاوه اینکه برای ریاضی کلاس خصوصی و تقویتی نیز برقرار است، درحالیکه برای دروس پایهی انسانی مثل ادبیات فارسی، زبان فارسی، مطالعات اجتماعی و عربی ساعات معدودی از وقت دانشآموزان در مدرسه پر میشود. این توجه ویژه بر سطح آگاهی و شناخت دانشآموزان تأثیر بسزایی دارد.
4- علایق و رغبتهای دانشآموزان
دانشآموزان در فضای خانه و مدرسه اهمیت رشتههای ریاضی و تجربی را بهخوبی حس میکنند، آنها مرتباً میشنوند که بایستی پزشک یا مهندس شوند. تحقیق نگارنده بر روی 270 دانشآموز دورهی راهنمایی که همگی از فرزندان فرهنگیان بودند، میتواند بهخوبی میزان اهمیت معیار «علاقه» و «رغبت» را در انتخاب رشتهی تحصیلی نشان دهد. سؤال این بود: آیا مایلید در آینده معلم شوید؟ (یعنی به نوعی راهی را که پدران یا مادران شما رفتهاند، دنبال کنید) پاسخ همه بهطور مطلق منفی بود.
در چنین شرایطی علایق دانشآموزان با یکسوگیری شکل میگیرد. آنها متأثر از تصمیماتی هستند که برای آنان گرفته میشود. در واقع دانشآموزان در یک شرایط تصمیمگیری مساوی قرار ندارند، هم خانواده و هم مدرسه به رشتههای خاصی گرایش دارند و این گرایش بزرگترها، فشار سنگینی را به دانشآموزان وارد میسازد. افت تحصیلی و تغییر رشته و یا ترک تحصیل در دورهی دبیرستان میتواند یکی از دلایل فشارهای بیرونی در انتخاب رشتهای باشد که مورد علاقه نیست. این بهخوبی بیانگر این است که صرف جذابیت برخی رشتهها در افکار عمومی و انتخاب آنها بدون درک میزان علاقهی دانشآموزان میتواند چه نتایج مصیبتباری را برای آیندهی یک نوجوان رقم بزند.
رغبتها حاصل احساس مثبت و شدید به آگاهی هست، زمانی که سطح آگاهی گسترده نیست و منبع شناخت با محدودیت همراه است رغبتها نمیتوانند کامل باشند؛ زیرا بسیاری از اطلاعات و آگاهیها در حوزهی تفکر فرد نیست تا نسبت به آنها احساس مثبت یا علاقه وجود داشته باشد. زمانی که افراد موفق در حوزهی علوم انسانی اندکند و فارغالتحصیلان مهندسی و پزشکی از درآمد بیشتر برخوردارند و یا شخصیت موفقتری دارند، در جامعه و خانواده مرتباً به اهمیت و ارزش رشتههای مهندسی و پزشکی پرداخته میشود. در شرایطی که دانشآموزان در این سطح از فشارها و آگاهی هستند، چگونه میتوانند در حوزهی علوم انسانی تفکر کنند و به احساس مثبت برسند و به این رشته گرایش پیدا کنند؟
5- فرصت اشتغال و میزان درآمد
همانطور که گفته شد، بعد از جنگ 8 ساله و نیاز شدید جامعه به بازسازی و عمران و جبران عقبماندگیها فرصت اشتغال در بخشهای صنعتی و عمرانی و خدماتی زمینه را برای نیاز در رشتهی ریاضی فنی فراهم ساخت؛ بنابراین فارغالتحصیلان رشتههای ریاضی بهراحتی جذب کار میشدند و درآمد کافی نیز داشتند. این فرصت زمینهساز گرایش خانواده و مدرسه برای هدایت دانشآموزان به رشتهی ریاضی فنی و علوم تجربی شد، بهطوریکه هنرستانها برای ثبتنام شرایط تعیین میکردند و مدارس شاخهی نظری، آزمون ورودی میگرفتند، البته به جز رشتهی علوم انسانی که همچنان مورد بیمهری قرار میگرفت. در چنین شرایطی بسیاری از فارغالتحصیلان رشتههای علوم انسانی تنها با تغییر رشته و گذراندن دورههای فنی و حرفهای و دریافت گواهینامه جذب کار شدند. این عوامل در ذهن خانواده و مدرسه رسوب کرده و همچنان این باور با قدرت خود باقی مانده است. بنابراین میبایست درک کرد که چرا در ذهن عموم خانوادههای ایرانی رشتههای علوم انسانی جایگاهی ندارد.
والدین همیشه نگران آیندهی اقتصادی و شغلی فرزندانشان هستند، آنها تلاش میکنند و هزینههای زیادی را طی سالیان اخیر پرداخت کردهاند، به این امید که فرزندانشان امنیت شغلی و مالی داشته باشند. با توجه به تورم فزاینده و مشکلات اقتصادی و افزایش هزینههای تحصیلی، نگاه اقتصادی به آموزش فرزندان بر علایق و رغبتهای آنان غلبه کرده است و نگاه درآمدی و شغلی نسبت به پرورش ذوق و استعداد فرزندان از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. آنان از دورهی ابتدایی فرزندان را در کلاسهای تقویتی دروس پایه ثبتنام میکنند و از همان اول توجه بچهها را به سمت دروس رشتهی ریاضی و تجربی جلب میکنند. این سیاست خانواده و مدرسه تا زمان انتخاب رشته که در پایهی اول متوسطه صورت میگیرد، علایق فرزندان را نیز جهت خواهد داد. در این زمان خود فرزندان نیز ممکن است به این نتیجه رسیده باشند که میبایست رشتههای ریاضی و یا تجربی را برای تأمین آیندهی خود برگزینند.
6- نمرات دانشآموزان
شرایط ورود به رشتهی علوم انسانی همانند سایر رشتههای تحصیلی را دانشآموزان به آسانی کسب میکنند. آن عده از دانشآموزانی که میانگین نمرات درسی بالای 18 دارند از طرف مدرسه به رشتههای ریاضی و علوم تجربی هدایت میشوند و بقیه به رشتههای فنی و انسانی.
اگر دانش آموزی با میانگین نمرات بالای 18 خواهان ورود به رشتهی علوم انسانی باشد با تعجب و مخالفت مدرسه روبهرو خواهد شد. همچنان دانشآموزانی که میانگین نمرات پایین 18 دارند و میخواهند به رشتههای ریاضی و تجربی بروند با مخالفت مدرسه روبهرو میشوند. حضور در رشتههای ریاضی و تجربی برای دانشآموزان در مدرسه شخصیت مثبت ایجاد میکند و خانوادهها نیز از این روند احساس رضایت و شادمانی دارند. ملاک اخذ نمرات بالا روش غالب مدارس ماست، ازاینرو، دانشآموزان در شب امتحان فشارهای زیادی را تحمل میکنند تا نمرات بالایی را در امتحان به دست آورند و نمرات بالا نیز این پیامد را دارد که شما شایستهی تحصیل در رشتهی ریاضی و تجربی هستید.
اگرچه مشاوران در مدارس آزمونهای رغبت و استعداد را برگزار میکنند و با ترکیب نمرات بعضی از دروس، اولویت رشتهها را مشخص میکنند؛ اما این فعالیتها تأثیری در انتخاب رشته ندارد و معلوم هم نیست که چرا این آزمونها برگزار میشود.
نتیجه
با توجه به اهمیت حوزهی فکر و اندیشه در روند تولید فکر و طراحی مسیر و هدایت و کنترل فعالیتهای انسانی در جامعه که برای تحقق توسعهی پایدار ضروری است پیشنهاد میشود که:
1. در درجهی اول در سیاستهای کلان توجهای در حد لازم برای رشتههای علوم انسانی صورت پذیرد، چه در زمینهی اختصاص امکانات و مدارس مناسب برای رشتهی علوم انسانی و توجه ویژه به دروس پایهی این رشته، چه در جذب دبیران، چه در اختصاص دادن ساعات لازم در برنامهی آموزشی مدرسه برای این دروس و چه در حوزهی بهکارگیری متخصصان و فارغالتحصیلان رشتهی علوم انسانی در مشاغل مربوط و عدم جذب فارغالتحصیلان دیگر رشتهها در فعالیتهای مربوط به حوزهی علوم انسانی.
2. توسعهی همهجانبه حاصل رشد در همهی سطوح زندگی است. در حوزهی علوم انسانی علاوه بر تعیین هدفها و نیازسنجی، چگونگی فعالیتها و بالا بردن سطح انگیزهها نیز مورد بررسی قرار میگیرد، واضح است که رشد در زمینههای فنی و تکنولوژی با همهی ضرورتی که دارد لازم است در حوزهی علوم انسانی مورد هدایت قرار گیرد تا برای انسان آرامش و آسایش و راحتی را به ارمغان آورد.
3. در درجهی دوم، این وظیفهی نخبگان حوزهی علوم انسانی است که اهمیت و ضرورت این حوزه را برای سیاستگذاران و مردم تبیین کنند، امری که متأسفانه امروز مورد غفلت فراوان قرار میگیرد.